كمي خود را سست كنيد و دست از آشپزي براي يك وجود فانتزي غيرممكن برداريد

كمي خود را سست كنيد و دست از آشپزي براي يك وجود فانتزي غيرممكن برداريد

نمايش هاي آشپزي ديوار به ديوار و كتاب هاي دستور پخت مي توانند اعتماد به نفس ما را تضعيف كنند. وقت آن است كه در آشپزخانه با خودتان مهربان باشيد
منخسته بود و كمي بيش از حد كار كرد، و اين زماني بود كه اين اتفاق افتاد: درب شيشه در لحظه اي اشتباه افتاد و همه چيز از بين رفت. يا بود؟ براي يك دقيقه طولاني و نااميد، به فاجعه اي كه پيش رويم بود فكر كردم. در بهترين قالب Le Creuset من در بالاي فر سوسيس هايي بود كه براي شام به سس پاستا تبديل مي كردم و حدود 10 برابر مقدار فلكه فلفلي كه مي خواستم اضافه كنم. واي نه! افكار پيتزاي آماده در ذهنم شناور شد. اما من تا اينجا از هدر دادن سوسيس و زحماتم متنفر بودم، بنابراين تصميم گرفتم بدون توجه به آن شخم بزنم. بعضي ها گرمش را دوست دارند و ما دو نفر جزو آنها هستيم. واقعا چقدر مي تواند بد باشد؟
پاسخ اين است: اصلا بد نيست. شايد آن را به مهمانان نمي دادم، اما هر دوي ما در نهايت چند ثانيه داشتيم. حدس ميزنم… خاطرهانگيز بود، و بعداً، وقتي ماشين ظرفشويي را بار ميكردم و به طور مبهم نگران بودم كه فردا در اين شلوغترين و ديوانهكنندهترين هفتهها چه چيزي بپزم، به مهرباني در آشپزخانه فكر كردم - مهرباني با خودم. در اين مورد. نگران نباشيد. من قرار نيست به يك معلم خودياري وحشتناك تبديل شوم. تمام منظورم اين است كه گاهي اوقات بايد به خودم استراحت بدهم. در واقع، همه ما بايد. اگر كمال گريزان باشد، به همان اندازه، فاجعه ظاهري به ندرت چنين است. بيشتر غذاها را مي توان نجات داد. تقريباً همه چيز خوراكي است، در نهايت. دليا اسميت – دليا اسميت خونين! - كيكي را كه سال گذشته وقتي با او مصاحبه كردم براي او پخته بودم، دوست داشتم. درست بالا نيامده بود. وقتي آن را از كيفم بيرون آوردم، به اندازه يك آجر خانه كه در فويل پيچيده شده بود، شباهت نداشت. اما همانطور كه بعداً شنيدم - او اين را در جريان رويدادي در كانوي هال در لندن به مخاطبانش گفت و برخي از آنها به اندازه كافي لطف كردند كه پس از آن به من ايميل زدند - او و مايكل، شوهرش، آخرين خرده هاي عطر هل را خوردند.
بال زدن آن با نزديك شدن به ساعت شام به معناي دعوت كردن به ريسك روي ميز است، براي همه چيزهايي كه ما جايي براي آن قائل نيستيم.
راحتي در آشپزخانه، اين سوال كه چگونه مي توان به نوعي اعتماد به نفس ملايم و كم كلام دست يافت، اخيراً و نه تنها به لطف چيلي گيت، بسيار ذهن من را درگير كرده است. من به تازگي نوشتن يك كتاب كوچك در مورد غذا را به پايان رسانده ام، و چيزي كه در حين كار روي آن بيش از همه مرا مشغول كرد اين بود كه مي خواستم ... دقيقاً مفيد نباشم – اين كتاب دستور پخت نيست – اما دلگرم كننده است. تناقض فرهنگ غذايي كنوني ما، با برنامههاي آشپزي تلويزيوني ديوار به ديوار و تعداد مضحك كتابهاي آشپزي كه ظاهراً هر هفته منتشر ميشوند، اين است كه اغلب باعث ميشود نه بيشتر، بلكه كمتر احساس اعتماد به نفس كنيم. زيرا چگونه مي توانيم آنچه را كه مي بينيم يا مي خوانيم مطابقت دهيم؟ ما در دل خود مي دانيم كه اين افراد (حداقل بعضي اوقات) براي ساختن آن جعل مي كنند و با اين حال خودمان از بداهه بداهه مي ترسيم. بال زدن آن با نزديك شدن به ساعت شام، دعوت به ريسك است، حتي شكست مفتضحانه، به ميز، براي همه چيزهايي كه ما جايي براي آن گذاشته ايم. هيچ دستمالي تا كرده كه روي خشمگين و لكه دارش را پاك كند.
خوشبختانه، به نظر مي رسد من تنها كسي نيستم كه به اين همه فكر مي كنم. روز ديگر به نوعي يك نسخه اوليه از راز آشپزي بي ويلسون را به دست آوردم ، و من از آن زمان استفاده مي كنم. بسياري از كتابهاي آشپزي مانند اين كتاب، زندگي كمتر استرسزا و لذتبخشتري را در آشپزخانه نويد ميدهند. اما شما فقط بايد به عناوين بخش ويلسون نگاه كنيد تا بدانيد كه او به ادعاهايش صادق است. "خودت را سست كن" يكي است. "گزينه هاي خود را كاهش دهيد: شيريني روتين" يكي ديگر از موارد است. او در مورد احتمال است، نه احتمال. او ميخواهد خوانندهاش براي زندگياي كه دارند آشپزي كند تا براي يك وجود خيالي غيرممكن، زيرا او هر روز خودش اينطوري آشپزي ميكند. هر صفحه پر از ترفندها و ميانبرها و جايگزين ها است: 15 صفحه به تنهايي به آن كيت ساده اما بسيار مفيد و همه كاره يعني جعبه رنده اختصاص داده شده است. (نكته: اين واقعا فقط براي پنير نيست.)
اين اولين كتاب آشپزي ويلسون است - البته او يك نويسنده غذاي مشهور است - و وقتي مي گويم نشان مي دهد فقط به عنوان يك تعريف مي گويم. تجربه در آشپزخانه مهم است و او وقت خود را صرف كرده است. خواندن در مورد سالها درهم ريختگي و اشتباهات ديگران، و همه چيزهايي كه از آنها آموخته اند، راهي است به سمت راحتي كه من در مورد آن صحبت مي كنم. به نظر مي رسد اعتماد به نفسي كه به سختي به دست آمده است، ممكن است مانند يك كاسه زيبا منتقل شود.
برچسب: ،