هنگامي كه والدين نااميد شير كودك را مي دزدند، وقت آن است كه يك شير خشك جديد داشته باشيم

هنگامي كه والدين نااميد شير كودك را مي دزدند، وقت آن است كه يك شير خشك جديد داشته باشيم

منخيلي واضح، شايد خيلي واضح، شكست كوچك خودم در مورد شير خشك را به خاطر بسپار. من در باربيكن بودم، بچه ام را به من بسته بود، يك روز گرم، آن نور خسته عجيب و غريب، و به مامانم زنگ زدم. من بيرون سوپرماركت ايستاده بودم و به مامانم زنگ زدم تا از او بپرسم تا به من يادآوري كند كه چرا نبايد شير خشك بچه بخرم. چرا بايد در شير دادن اصرار كنم، چرا بايد اين من باشم – هميشه بي نهايت هميشه من – كه به نوزاد غذا ميدهم، كسي كه شبها براي شير دادن به نوزاد بيدار ميشود، كسي كه در لندن قدم ميزند به دنبال جايي نرم ميگردد تا بنشيند و به نوزاد غذا بدهد. . او از من پرسيد كه من مي خواهم چه چيزي بشنوم و من نمي دانستم - اين نكته بود. من كاملا خسته و ديوانه بودم، و به نظر مي رسيد كل پروژه فرزندپروري از بسيار واضح به كاملاً مبهم در همان ثانيه، گاهي اوقات، تغيير مي كند.
بچه هاي من الان غذا مي خورند. خب لوبيا و بيسكويت. اما از آنجايي كه گزارشهاي اخير در مورد اينكه چگونه والدين نااميد شير خشك را ميدزدند، كه قيمت آن به شدت افزايش مييابد، اين خاطره مدام به ذهن من باز ميگردد. ارزان ترين برند در دو سال گذشته 45 درصد رشد داشته است.
قبلاً در قفسههاي سوپرماركتها جاي گيجكنندهاي داشت، با وجود اينكه محصولي منحصراً براي زنده نگه داشتن نوزادان طراحي شده بود، به روشي مشابه الكل يا تنباكو رفتار ميكرد. آيا ميدانستيد، براي مثال، تبليغ شير خشك غيرقانوني است ؟ نميتوان آن را بهطور برجسته نشان داد، مانند در صندوقها، يا در ويترين، و مغازهها مجاز به ارائه معاملات براي آن نيستند. آيا ميدانستيد، با وجود اينكه يكي از گرانترين محصولات در سوپرماركت است، نميتوانيد با خريد كارت وفاداري خود امتياز پاداش دريافت كنيد؟ بستهبندي نبايد حاوي اطلاعات تغذيهاي باشد و همچنين نميتواند تصويري از نوزاد داشته باشد، و برچسبها بايد حاوي «اظهار برتري شيردهي» و ديگري باشد كه ميگويد فقط بايد «به توصيه يك كارمند بهداشت» استفاده شود.
آيا مي دانستيد كه تبليغ شير خشك غير قانوني است؟
در حالي كه اين قوانين با بهترين نيت وضع شده اند، تأثير مقررات در بريتانيا زندگي والديني را كه قادر به شير دادن نيستند بدون شك سخت تر مي كند.
وقتي دخترم به دنيا آمد، تركيبي از زايمان آسيبزا و بدشانسي باعث شد كه شير من وارد نشود، بنابراين پرستاران به من نشان دادند كه چگونه با يك ني كوچك كه به انگشت كوچكم وصل شده بود، شير خشك او را تغذيه كنم. ني دهانش را بريد. آنها به ما گفتند خوب است، از يك فنجان استفاده كنيد، اما او نميتوانست بنوشد، بنابراين به عنوان آخرين چاره به ما اجازه دادند از يك بطري استفاده كنيم - آن هفته در بيمارستان دستانم از شرم و گناه ميلرزيد. تغذيه با شير خشك براي من به عنوان يك شكست وحشتناك از بدن و ذهن، و خود شير خشك چيزي خطرناك معرفي شده بود. يك شب در آشپزخانه نشستم، كودك روي من فرياد مي زد، در حالي كه من با اشك فوايد خوردن يك شيشه شير خشك را به او مي سنجيدم، كه ممكن است اكنون او را آرام كند، اما احتمالاً زندگي او را براي هميشه خراب مي كند. چند روزي بود كه نخوابيده بودم. موهاي من سالامي بود. ذهنم سوپ بود